عمری گذشت و بی تو در حسرت زیارت
من هستم و فراق و خسران بی نهایت
ای شه تفضلی کن گرچه لیاقتم نیست
تا کی امید وصل و تکرار این روایت
جانم به دست لطفت در انتظار یاری
تاوقف عشق گردد با نوریک اشارت
دور ضریحت هر شب گرم سلام و ذکرم
شاید که صبح فردا من باشم و وصالت
با هرسلام دورت مرهم به دل گزارم
از آستانهء قم در گلشن کرامت
صدها غزل سرایم اذن دخولم دهی
باشد جوابم رسد از منظر عنایت
رویا و آرزویی در سینه ام نشسته
پایان و مقصد من آیا شود رضایت
برچسب : نویسنده : mmehdikhoshkalama بازدید : 197